از تقدس قلب تا بی‌ارزشی مغز در مصر باستان

برای بسیاری از افراد، مصر به‌عنوان جالب‌ترین مکان در جهان متمدن اولیه رتبه‌بندی می‌شود؛ نه تنها به دلیل گنجینه‌های غنی باستان‌شناسی‌اش، بلکه به این دلیل که مردم آن، اندیشه‌ها و باورهای خود را به‌صورت هیروگلیف (hieroglyphs) ثبت کردند و این امکان را برای ما فراهم ساختند تا به جهان‌بینی و اعتقادات آن‌ها پی ببریم.

مصریان باستان خود را مردمانی الهی می‌پنداشتند، به‌ویژه در جامعه‌ای که دین، محور اصلی زندگی بود و فرعون‌ها به‌عنوان خدایان بر زمین مورد پرستش قرار می‌گرفتند. آن‌ها در جهانی می‌زیستند که مرز میان امور طبیعی و ماوراءطبیعی به یکدیگر آمیخته بود. با این‌ حال، برجسته‌ترین باور آن‌ها، همان‌گونه که اهرام بزرگ و بقایای تدفین متنوع گواهی می‌دهند، باور استوارشان به زندگی پس از مرگ بود.

مصریان معتقد بودند که برای عبور موفقیت‌آمیز به دنیای دیگر، حفظ بدن امری حیاتی است، زیرا روح نیازمند مکانی امن برای استقرار است تا بتواند تا روز قیامت در آن باقی بماند. فرآیند مومیایی کردن و نوع برخورد آن‌ها با اجزای مختلف بدن، بازتاب‌دهنده عمق باورهای مذهبی‌شان بود. از بین تمام اعضای بدن، قلب از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و با دقت زیادی در مومیایی‌ها حفظ می‌شد. این امر نه‌تنها به این دلیل صورت می‌گرفت که قلب جایگاه روح محسوب می‌شد، بلکه به این خاطر بود که آن را کلید جاودانگی می‌دانستند.

طبق باور مصریان باستان، قلب فرد در مراسمی ویژه توسط خدای آنوبیس  (Anubis)وزن می‌شد تا پاکی و نیکوکاری او مشخص شود. اگر وزن قلب از پر معات(feather of Ma’at) سنگین‌تر بود، هیولایی به نام آمیت(Ammit) آن را می‌بلعید؛ اما اگر سبک‌تر از پر معات بود، روح فرد اجازه می‌یافت وارد دنیای معنوی شود و زندگی جاودانه را تجربه کند.

با این حال، این احترام آشکارا با برخورد با مغز در تضاد بود. مغز با استفاده از یک قلاب آهنی از طریق حفره‌های بینی خارج شده و دور انداخته می‌شد، چرا که آن را تنها به‌عنوان یک مخزن مخاط مرطوب می‌پنداشتند.

از نوشته‌های مصری، به‌ویژه آن‌هایی که بر دیوار مقبره‌ها حکاکی شده‌اند، مشخص است که قلب نه تنها مخزن اعمال زمینی روح شمرده می‌شد، بلکه دارای قدرت فکر، استدلال و احساسات نیز بود.

پیشرفت درک قلب در دوران کتاب مقدس نیز ادامه یافت. جالب اینجاست که وقتی عهد عتیق در قرن دوم پیش از میلاد به زبان یونانی ترجمه شد، این باور تقویت گردید که عقل و احساسات انسان در قلب جای دارند، نه در مغز. نکته قابل توجه این است که در کتاب مقدس هیچ اشاره‌ای به مغز نشده، در حالی که صدها بار از قلب یاد شده است.

اعتقاد به اینکه قلب جایگاه هوشیاری و تفکر است، تا زمان بقراط همچنان بدون تغییر باقی ماند. (اف بیر)

حتی وقتی به یونانیان باستان می‌رسیم که منطق و عقل را جایگزین اسطوره و خرافات کردند، باز هم به قلب قوای ذهنی نسبت داده می‌شود.

شایان ذکر است که ادامه محتوای فصل اول طی روزهای آینده به صورت سریالی در همین وب‌سایت منتشر خواهد شد.